زمینگیری منافقان در مرصاد
داغ بر دل بود و داغ حسابی هم تازه بود. رد زخم ها روی تن ها، خودنمایی می کرد. طوفان، شهر را به هم ریخته بود. گاه و بیگاه صدای سوت خمپاره و به دنبالش صدای انفجار شنیده می شد. موهای دخترک رنگ خاک گرفته بود. او مدت ها بهت زده به انبوه آواری که عروسکش زیر آن ها جا مانده بود، نگاه میکرد. گردِ جنگ روی دیوارهای ترک خورده شهر، دل را میلرزاند. انگار ناله ها در سینه ها لابه لای انبوه خاک ها، دفن شده بود، اما شهر همچنان ایستاده بود و غیرت در جان حمله های علی وار اثری جانانه از خود بر جای گذاشته بود. جبهه ای که مردانگی را در خط به خط آن تا خود خط مقدم می شد خواند و دید. زخم های نه چندان قدیمی و بغضهایی نه چندان قدیمی تر از رفتن یک دوست و شهادت همسنگری دل ها را تا کربلا، کربلایی می کرد. آخرین صفحات فصل هشتم جنگ تازه صفحه خورده بود. با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، عراق در بنبست سیاسی و نظامی قرار گرفت. منافقان که همه حیثیت و هستی خود را در گرو جنگ گذاشته بودند، برای خروج از بنبست، توطئهای که مأموریت اجرای آن را به عهده داشتند به مرحله اجرا درآوردند. به خیال خام آنها امکان قبول آتش بس از سوی ایران زمانی محقق می شد که ایران از جنبههای سیاسی، نظامی و اقتصادی به بن بست کامل رسیده باشد. مرداد سال 1367 بود. منافقان در توهمی که ناشی از نادانی آنها بود طی یک اقدام هماهنگ به سرکردگی آمریکای جنایتکار و پشتیبانی ارتش بعث عراق، یک تجاوز آشکار به خاک پاک میهن انجام دادند و امان از وقتی که مست خیال واهی شوی، درست مشابه شرایطی که منافقان در آن حال، غرق شده بودند. به گمان خامشان قرار بود 48 ساعته کشور را در اختیار بگیرند... .منافقان چنان مست در احوال پَست خود بودند که فراموش کردند پای خاک ایران که در میان باشد غیرت مردان این سرزمین چنان به جوش می آید که خواب خوش آرزوی هر متجاوز نادانی می شود. آخرین صفحه دفاع جانانه شیرمردان خاک پاک ایران با عملیات مرصاد و با رمز خیبرشکن «یا علی ابن ابیطالب(ع)» آغاز شد. آغازی ناجوانمردانه که با خلق صحنه های باشکوهی که غیرت و ازخود گذشتگی ابر مردان این سرزمین در آن موج میزد، برای چندمین مرتبه، حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در برابر دید جهانیان به تصویر کشیده شد. ساعت حوالی 14:30 سوم مرداد 1367بود که منافقان و ارتش بعثی عراق عملیات خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب و هلی برد از جنوب گردنه پاتاق آغاز کردند و سپس به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند. چند ساعتی بیشتر نگذشته بود که اولین تانکهای عراقی با نشان منافقان وارد شهر شد و پس از تصرف شهر به طرف اسلام آباد غرب پیشروی کرد. منافقان به محض ورود به شهر با قطع برق و ارتباط مخابراتی و تیراندازی سعی داشتند اوضاع را در دست بگیرند. تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند که به خاطر عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقان با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج شد و شهر به تصرف منافقان درآمد، اما در 20 کیلومتری اسلام آباد با سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمعآوری نیرو، عاقبت پیکر پوسیده منافقان زمینگیر شد.جنگ نه کهنه می شود، جنگ نه رنگ می بازد و جنگ نه به خاطرهای خاکستری تبدیل می شود. لا به لای حرف های جنگ و حرف های مردان جنگ تا همیشه می شود رد غیرت، مردانگی، ایستادن و تمام قد ایستادن برای وجب به وجب از خاک این میهن را نظاره کرد. بارها گفته ام، باز می گویم و همچنان خواهم گفت جنگ ما هرگز رنگ نخواهد باخت... !
فرزانه فرجی/روزنامه اصفهان زیبا